الوداع خاطره ها...
روزگاری که پر از خاطره بود تلخ و شیرین ، زشت و زیبا
تلخشان شیرین ، یادشان شیرین تر
شاد بودید یا که غمگین فارغ از رنگ یا که رنگین
هر چه بودید ، بمانید بجا ، خاطره ها
روز اول که شما را دیدم ، روز اول که شما را دیدم
با خودم می گفتم :
کاش می شد یا رب ، روز هجران نرسد
و دریغ و صد داغ که رسیدش امروز
باید امروز شما را ، شاید ، تا به فردای قیامت ، شاید ، به خدا بسپارم...
پی نوشت:
دانشگاهمم با همه خوبی و بدی هاش به پایان رسید البته در دوره کارشناسی و امشب آخرین شب زندگی خوابگاهی و دانشجویی منه
عجب
خیلی زود گذشت
یعنی سه سال و نیم زندگی و خوابگاه دانشجویی با همه دوستان...
امشب که یکسری از دوستان خداحافظی کردند و رفتند همراه با اشک...!!!
چقدر باهم انس پیدا کرده بودیم...
و من معتقدم بر عکس حرف برخی ادما که میگن دانشگاه یکسری آدمای.... هستند
اما من بهترین ها رو تو دانشگاه پیدا کردم به نسبت...
و خدا رو شکر به خاطر همه چیز